پرفروش ترينها
بازدم
سنگینی جسم، روحم را مچاله میکند. گویی صدها وزنه به من آویخته شده. یک قدم جلوتر میروم. به پایین نگاهی می اندازم. به آسمان نزدیک ترم تا به زمین. تردید دارم. میترسم بپرم و به جای پرواز، سنگینی کالبد مرا به زمین بکوبد. شاید هم سقوط، شرط پروازم است. چشم میبندم. دستانم با موسیقی پخش شده در ذهنم، بدنم را وجب میکند. سانت به سانت.سلول به سلول. دستم را آرام روی پوستم میکشم. پوستی که حصاری است، بین من تا من. دندهها حالم را بهم میزند. رگ های بیرون زده ی دستم، طناب هایی است دور تا دور وجودم. قفس مغز اجازه هر کاری را از من گرفته.ساکن و بی حرکت، روح محبوسم را به آغوش میکشم. دمی عمیق میگیرم. تنها راه پرواز، بازدم نفسهای تکه پاره شده است. رها از قفس سینه، و پرواز به جایی که عاری از قفس است.
جديدترينها
درسهايی از خانم شيمیدان
الیزابت زات یک شیمیدان است؛ زنی با رفتاری فراتر از یک زن معمولی. در واقع، الیزابت زات اولین کسی است که معتقد است چیزی به نام یک زن معمولی وجود ندارد. الیزابت علیرغم علاقهی وافری که به شیمی دارد برای تأمین هزینههای زندگی خود و دخترش ناچار میشود در برنامهی تلویزیونی آشپزی مشغول به کار شود. گرچه این کار ربطی به شخصیت سختکوش و علاقههای علمیِ او ندارد، اما الیزابت هرگز از رویایش دست نمیکشد. رویکرد غیرمعمول الیزابت به پخت و پز («یک قاشق غذاخوری اسید استیک را با کمی کلرید سدیم ترکیب کنید») انقلابی است اما همه از افزایش طرفداران او راضی نیستند زیرا همانطور که مشخص است، الیزابت زات فقط آشپزی آموزش نمی دهد بلکه به زنان جرأت می دهد تا وضعیت موجود را تغییر دهند. شخصیت الیزابت آنقدر قوی است که به یک چهرهی موفق تلویزیونی تبدیل میشود و برنامهاش را به یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیونی تبدیل میکند.
انتظار،شمشيري دولبه «از توقع تا واقعيت»
مثال های تامل برانگیزي در کتاب رابسن آوردهشدهاست كه به جاهای حساسی می رسد؛ بیمارانی که از عارضه جانبی احتمالی یک دارو مطلع شده و بعد از مصرف آن به مراتب اثرات بیشتری را تجربه می کنند؛ زودتر گرسنه شدن، بعد از مصرف غذاهایی که آنها را کم کالری می پنداریم؛ اينكه هرگونه تغییر توجیه نشده در ظاهر یا بسته بندی داروبه افزایش چند ده یا صد برابری شکایات منجر می شود؛ اينكه افرادی که اعتقاد داشتند ضربه به سر باعث عوارض ناگواری می شود، بعد از سانحه از علائم شدیدتری رنج بردند و ...
اگر بخش عمده ای از عوارض، به باور افراد بازگردد، حساس کردن انسان ها به این ارتباط در عمل به تشدید مشکلاتشان منجر خواهد شد! اگر انتظار داشته باشیم که فشارهای روزمره و استرسهای زندگی به بیماری منجر شوند یا اصولاً مبتلا به بیماری خاصی هستیم که سیر ناخوشایندی دارد، در اینصورت آیا بیشتر متحمل عوارض نخواهیم شد؟ پژوهش های زیادی نشان دادهاند که استرس، تروما و وقایع ناگوار کودکی و زندگی بر سلامت روان و جسم ما اثر می گذارند. حال چهقدر از اينهمه، ماحصل مستقیم این اتفاقات است و چه میزان ناشی از باور افراد به اثرات مخرب این اتفاقات؟ سوالی بسیار جدی که پاسخ مناسب را می طلبد.
زني براي خودش
شیتال همیشه دختری دلسوز، عروسی وظیفهشناس، مادری کامل و همسری مطیع و قانع بود. آنچه را از او انتظار میرفت، انجام میداد؛ حال آنكه که رؤیاها، آرزوها و خواستههایش را سرکوب میکرد. اين همه، روزي كه متوجه شد که شوهرش با زنِ دیگری رابطه دارد، تغيير كرد. از فرداي آن روز، او زني است كه براي تحقق رؤیاهايش، خود را در كاري كه بدان عشق ميورزد، غرق ميكند. بدون توجه به ناملايمات، زندگیاش را دوباره میسازد؛ این بار اما، به عنوان یک زن. او در وجودش قدرتی را کشف میکند که از آن بیخبر بود و آن هنگام است که در جادهي زندگي، با يك دوراهي مواجه ميشود. این بار مهم نیست که چه چیزی را انتخاب میکند، هر تصمیمي كه بگيرد، وضع موجود را برهم خواهدزد ...
درمانگر
كتاب "درمانگر" روايتی از يك تراپي غير معمول است...
...وهایم را میگیرد، آنها را بالای سرم بلند میکند و به آرامی و کمکم میگذارد دور شانههایم بریزند. در آینه نگاهش میکنم و از چیزی که میبینم میلرزم. او با مردی که من میشناختم یا فکر میکردم میشناسم، آنقدر متفاوت به نظر میرسد که انگار، کس دیگری است.
... زندگی من کامله. اما من خوشحال نیستم. از گفتنش احساس وحشتناکی دارم، اما این حقیقت داره.
بیقراریاش احساس میشود. خودکارم را برمیدارم و کلمات «وحشتناک» و «حقیقت» را یادداشت میکنم، سپس روی صندلیام به جلو خم میشوم.
ـ میدونی هنری دیوید ثورو چه اعتقادی داشت؟ اون میگه: خوشبختی مثل یه پروانهاس. هرچه بیشتر اونو تعقیب کنی، بیشتر از تو فرار خواهد کرد. اما اگه توجه خودتو به چیزای دیگه معطوف کنی، میآد و به آرومی روی شونهت مینشینه.
لبخند میزند، آرام میگیرد. این همیشه کار میکند
رمان و داستان كوتاه
بازدم
سنگینی جسم، روحم را مچاله میکند. گویی صدها وزنه به من آویخته شده. یک قدم جلوتر میروم. به پایین نگاهی می اندازم. به آسمان نزدیک ترم تا به زمین. تردید دارم. میترسم بپرم و به جای پرواز، سنگینی کالبد مرا به زمین بکوبد. شاید هم سقوط، شرط پروازم است. چشم میبندم. دستانم با موسیقی پخش شده در ذهنم، بدنم را وجب میکند. سانت به سانت.سلول به سلول. دستم را آرام روی پوستم میکشم. پوستی که حصاری است، بین من تا من. دندهها حالم را بهم میزند. رگ های بیرون زده ی دستم، طناب هایی است دور تا دور وجودم. قفس مغز اجازه هر کاری را از من گرفته.ساکن و بی حرکت، روح محبوسم را به آغوش میکشم. دمی عمیق میگیرم. تنها راه پرواز، بازدم نفسهای تکه پاره شده است. رها از قفس سینه، و پرواز به جایی که عاری از قفس است.
آوان
نفس را باید حبس کرد و هر دم را«باز دم»گرفت؛ روح را باید در آغوش گرفت و با «بی وزنی» گفت: «خودم بهت پرواز و یاد میدم» و بعد «اطلس»کلمات را نشان داد و قلم را به «دستان خدا» سپرد و نوشت؛ به اینکه کجاست و زمان چه وقت است توجه ای نکرد و مثل یک «پزشک با محبت» کلمات را تیمار کرد. باید نوشت حتی اگر در «هفتمین روز» از پاییز غم انگیز بود! سخت است، اما (قسم به قلم و آنچه که می نویسد) فقط کافیست «امید» داشت به«دست های نارنجی»، و «کلاف» کلمات را رها کرد و دل خوش بود حتی به «یک ارزن تلاش»و بلند گفت «اجازه حضور بده»
كليه رمانهای جوجو مويز
مجله 360درجه
آخرينخبرها
اينجا آخرين محصولات و خدمات انتشارات360درجه معرفی میگردد
16
شهریور
درباره ما
انتشارات 360درجه از سال 1392 شروع به فعاليت در زمينه ادبيات و توسعه فردی نموده است.
17
آذر
بايكوت به ايستگاه نوزدهم رسيد
با مسرت و خوشحالی به اطلاع علاقمندان جناب قاضی نظام میرسانيم كه كتابشون تجديد چاپ شد
...
01
تیر
ناشر كليه كتابهای جوجو مويز
انتشارات 360درجه تنها انتشاراتي است كه كليه كتابهاي جوجو مويز را در ايران ترجمه كرده و در اختيار علاقمندان قرار داده است.