دستم رو به سمت آسمان بلند كردم… چشمانم را بستم و تمركز كردم… لحظاتي بعد آذرخشي با دستم برخورد كرد… نور و قدرت آذرخش آنقدر زياد بود كه گدازه و هرا به گوشه اي پرتاب شدند.
انرژي آذرخش در من ذخيره شده بود… كم كم داشتند بلند مي شدم اما نه به كمك عضلاتم بلكه به كمك ذهنم!
از كف بالكن فاصله گرفته بودم… سي سانت …. نيم متر … يك متر…. جاذبه ديگه روي من تاثيري نداشت…
جريان الكتريكي آبي رنگ به طور پيوسته از بدن و چشمانم ساطع مي شد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.